بازاریابی چیست؟
بازاریابی یکی از اصطلاحات کلیدی در حوزه تجارت و تبلیغات است که به فرایند تحلیل، برنامهریزی، اجرا و کنترل فعالیتهایی اشاره دارد که برای تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات به مشتریان هدف در یک بازار مشخص انجام میشود. بازاریابی در واقع سعی در ایجاد ارتباطات موثر با مشتریان، شناسایی نیازها و خواستههای آنان، و بهرهگیری از ابزارها و تکنیکهای مختلف برای تشویق مشتریان به خرید وفاداری به برند است. این فرایند شامل اقدامات متعددی مانند تحقیقات بازار، تعیین استراتژیهای قیمتگذاری، تبلیغات، فروش مستقیم، روابط عمومی و مدیریت برند میشود. به طور خلاصه، بازاریابی تلاشی است برای ایجاد و حفظ رابطه مثبت و مفید با مشتریان و به دست آوردن رضایت آنان به وسیله ارائه محصولات یا خدمات با ارزش بالاست.
مفهوم و اصول بازاریابی
مفهوم بازاریابی مرتبط با تعامل بین سازمان و مشتریان است و به ایجاد، ارسال، و تبادل ارزشها و ارتباطات بازاری میپردازد. در اصل، بازاریابی نه تنها شامل فروش محصولات یا خدمات است، بلکه فراتر از آن، درک نیازها و ترجیحات مشتریان، طراحی محصولات یا خدمات، ارسال آنها به بازار، و نگهداری و گسترش ارتباط با مشتریان را نیز دربر میگیرد.
اصول بازاریابی شامل:
1. تمرکز بر مشتری:
-این اصل متمرکز بر این است که بازاریابی باید با تمرکز بر نیازها و خواستههای واقعی مشتریان انجام شود. درک عمیق از مشتریان و ارائه محصولات یا خدماتی که به ارزش برای آنها باشند، از اهمیت بالایی برخوردار است.
2. رتباطات یکطرفه به دوطرفه:
-در حالی که ارتباطات یکطرفه (از سازمان به مشتری) معمولاً در تبلیغات سنتی مورد استفاده قرار میگیرد، اما ارتباطات دوطرفه (بین سازمان و مشتری) میتواند از طریق رسانههای اجتماعی و دیگر وسایل دیجیتالی برقرار شود که به دوطرفه بودن و تعامل بیشتر با مشتریان منجر میشود.
3. ارزشهای اضافی:
-به جای تمرکز بر رقابت در قیمت، ارائه ارزشهای اضافی برای مشتریان میتواند مزیت رقابتی بزرگی برای سازمان فراهم کند. این ارزشها میتوانند از طریق بهبود کیفیت محصولات، خدمات پس از فروش، تجربه مشتری و … ارائه شوند.
4. تکنولوژی مدرن:
-استفاده از تکنولوژیهای مدرن، از جمله ابزارهای دیجیتال، این امکان را فراهم میکند تا بازاریابی بهبود یابد، دادهها به شکل موثرتری تجزیه و تحلیل شوند و ارتباط با مشتریان بهبود یابد.
5. تفکر استراتژیک و نوآوری:
-برای موفقیت در بازار، سازمانها باید تفکری استراتژیک داشته باشند و به دنبال نوآوری و تغییرات منطقی در رویههای خود باشند تا بازار را پویا و جذاب نگه دارند.
6. تحلیل دادهها و اندازهگیری عملکرد:
-استفاده از دادهها و اندازهگیری عملکرد بازاریابی به سازمانها کمک میکند تا ارزیابی کنند که چه کارهایی موفق بودهاند و چه کارهایی نیاز به بهبود دارند.
این اصول اساسی از اصولی است که سازمانها میتوانند برای ساختاردهی فعالیتهای بازاریابی خود بهره ببرند.
تحلیل بازار در بازاریابی
تحلیل بازار در بازاریابی به فرایند جمعآوری، تجزیه و تحلیل دادههای مربوط به بازار و عوامل محیطی که بر آن تأثیر میگذارند، برای درک بهتر شرایط بازار و ایجاد استراتژیهای مناسب برای رسیدن به اهداف بازاریابی اشاره دارد. این فرایند معمولاً شامل مراحل زیر است:
1. تعریف بازار:
-ابتدا باید بازار مورد نظر را به دقت تعریف کرد. این شامل شناخت کلیه اشخاص، سازمانها، یا منطقههایی است که به محصولات یا خدمات شما علاقهمند هستند.
2.تحلیل مشتریان:
-در این مرحله، نیازها، خواستهها، ترجیحات، و رفتارهای مشتریان مورد بررسی قرار میگیرد. این شامل شناخت مشتریان هدف، بازخوردها، و دادههای آماری مربوط به آنها است.
3.تحلیل رقبا:
-شناخت رقبا، استراتژیهایشان، نقاط قوت و ضعف آنها، و موقعیت خود نسبت به آنها در بازار از اهمیت زیادی برخوردار است. این تحلیل به شما کمک میکند تا استراتژیهای رقابتی مناسبی را برای مقابله با رقبا ایجاد کنید.
4.تحلیل محیطی (PESTLE):
-این شامل بررسی عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، قانونی، و محیطی است که میتواند بر بازار و عملکرد سازمان تأثیر بگذارد.
5.تحلیل SWOT:
-در این مرحله، نقاط قوت، ضعف، فرصتها، و تهدیدات داخلی و خارجی سازمان مورد بررسی قرار میگیرد. این تحلیل به شما کمک میکند تا بهترین استراتژیها را برای بهرهبرداری از فرصتها و مقابله با تهدیدات انتخاب کنید.
6.تحلیل محصولات یا خدمات:
-در این مرحله، محصولات یا خدمات ارائه شده توسط سازمان مورد بررسی قرار میگیرند. این شامل ویژگیها، مزایا، و معایب محصولات یا خدمات است.
7.تحلیل بازاریابی:
-در نهایت، باید تحلیلی از استراتژیها، تاکتیکها، و ابزارهای بازاریابی مورد استفاده قرار گیرد تا اطمینان حاصل شود که آنها با مخاطبان هدف و شرایط بازار سازگاری دارند.
این مراحل تنها بخشی از فرایند تحلیل بازار در بازاریابی هستند. این فرایند باید به شکلی تخصصی و با توجه به شرایط خاص هر سازمان انجام شود تا استراتژیهای بازاریابی بهتری به دست آید.
استراتژی بازاریابی
استراتژی بازاریابی مجموعهای از تصمیمات و اقداماتی است که یک سازمان برای رسیدن به اهداف بازاریابی خود انجام میدهد. این استراتژیها بر اساس تحلیل بازار و محیط کسب و کار، هدفگذاری، و تعیین رویههای عملیاتی تدوین میشوند. در زیر، به برخی از انواع استراتژیهای بازاریابی اشاره میکنم:
1.استراتژی تمایز دادنی (Differentiation Strategy):
-در این استراتژی، سازمان تلاش میکند تا محصولات یا خدمات خود را از رقبا متمایز کند. این میتواند از طریق ارائه ویژگیها، کیفیت، طراحی، خدمات پس از فروش، یا نوآوریهای منحصر به فرد صورت گیرد.
2.استراتژی هزینه پایین (Cost Leadership Strategy):
-در این استراتژی، سازمان سعی میکند تا با کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری، محصولات یا خدمات خود را با قیمتی پایینتر از رقبا عرضه کند. این استراتژی معمولاً به کاهش هزینههای تولید، توزیع، و تبلیغات توجه دارد.
3.استراتژی رشد بازار (Market Development Strategy):
-در این استراتژی، سازمان تلاش میکند تا با گسترش بازار محصولات یا خدمات خود به بازارهای جدید یا گروههای مشتری جدید، رشد و توسعه را ایجاد کند.
4.استراتژی توسعه محصول (Product Development Strategy):
-در این استراتژی، سازمان به توسعه و بهبود محصولات یا خدمات خود میپردازد تا بتواند مشتریان فعلی را به سوی محصولات جدید جذب کند و رضایت آنها را افزایش دهد.
5.استراتژی توسعه بازار (Market Penetration Strategy):
-در این استراتژی، سازمان سعی میکند با فروش بیشتر به مشتریان فعلی و گسترش حضور در بازارهای موجود، سهم بازار خود را افزایش دهد.
6.استراتژی موقعیت گیری (Positioning Strategy):
-این استراتژی بر ایجاد تصویر و موقعیت منحصر به فرد برای محصول یا خدمات در ذهن مشتریان تأکید دارد، به طوری که سازمان را از رقبا متمایز کند.
7.استراتژی بازاریابی دیجیتال (Digital Marketing Strategy):
-این استراتژی متمرکز بر استفاده از رسانهها و کانالهای دیجیتالی برای تبلیغات، ارتباطات، و فروش محصولات یا خدمات است.
هر سازمان بر اساس شرایط خاص خود و اهداف بازاریابی، ممکن است از یک یا ترکیبی از این استراتژیها استفاده کند. انتخاب استراتژیهای بازاریابی مناسب و اجرای موفق آنها اساسی برای موفقیت در بازار است.
بازاریابی چند نوع:
بازاریابی به طور کلی به مجموعهای از فعالیتها و استراتژیهایی اطلاق میشود که به منظور ارتباط با مشتریان، تبلیغ محصولات یا خدمات، و افزایش فروش صورت میگیرد. این فعالیتها و استراتژیها میتوانند در چندین نوع مختلف ارائه شوند، به نمونههایی از آنها اشاره میکنم:
1.بازاریابی تبلیغاتی (Advertising):
-این نوع بازاریابی شامل استفاده از وسایل تبلیغاتی مختلف مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجلات، پوسترها، بنرها، و تبلیغات آنلاین است.
2.بازاریابی محتوا (Content Marketing):
-در این نوع بازاریابی، محتواهای مفید، جذاب، و ارزشمندی مانند مقالات، ویدیوها، وبلاگها، نشریات ایمیلی، و غیره برای جذب و نگهداری مشتریان استفاده میشود.
3.بازاریابی ارتباطات عمومی (Public Relations – PR):
-این نوع بازاریابی شامل برنامهریزی و اجرای فعالیتهایی مانند رویدادها، نمایشگاهها، کنفرانسها، ارسال اخبار، و برقراری روابط با رسانهها و جامعه است.
4.بازاریابی مستقیم (Direct Marketing):
-در این نوع بازاریابی، تبلیغات و ارتباطات به صورت مستقیم با مشتریان انجام میشود، از جمله ایمیل مارکتینگ، تلفنفروشی، پیامک، و تبلیغات پستی.
5.بازاریابی اینترنتی (Digital Marketing):
-این نوع بازاریابی شامل استفاده از ابزارها و روشهای مختلفی مانند وبسایت، رسانههای اجتماعی، تبلیغات گوگل، محتوای آنلاین، ایمیل مارکتینگ، و غیره است.
6.بازاریابی رابطهای (Relationship Marketing):
-در این نوع بازاریابی، توجه به ارتباطات طولانیمدت با مشتریان و ایجاد و نگهداری ارتباطات قوی و پایدار با آنها مورد تأکید قرار میگیرد.
هر یک از این نوعهای بازاریابی میتوانند به صورت جداگانه یا در ترکیب با یکدیگر در یک استراتژی بازاریابی مورد استفاده قرار گیرند، بسته به نیازها و هدفهای مشخص سازمان.
بازاریابی دیجیتال
بازاریابی دیجیتال یک رویکرد جدید در بازاریابی است که بر استفاده از فناوریهای دیجیتال و اینترنت تأکید دارد. این نوع بازاریابی از روشها و ابزارهای مختلفی برای ارتباط با مشتریان استفاده میکند و در تمام مراحل دوره زندگی محصول، از تبلیغات و ارتباطات تا فروش و پشتیبانی پس از فروش، دخالت دارد. به عنوان یکی از رویکردهای موثر و پرکاربرد در بازاریابی مدرن، بازاریابی دیجیتال امکانات و فرصتهای منحصر به فردی را برای سازمانها فراهم میکند.
برخی از ابزارها و روشهای استفاده شده در بازاریابی دیجیتال عبارتند از:
1.سایت وب:
-ایجاد و بهروزرسانی یک وبسایت متناسب با نیازها و استراتژی بازاریابی سازمان، اولین گام در بازاریابی دیجیتال است. وبسایت میتواند به عنوان یک صفحه معرفی، فروشگاه آنلاین، یا منبع اطلاعات برای مشتریان عمل کند.
2.سئو (SEO):
-بهینهسازی موتورهای جستجو برای افزایش رتبه ویدجتسایت در نتایج جستجوی اینترنتی و افزایش ترافیک آن.
3.تبلیغات در گوگل (Google Ads):
-استفاده از سیستم تبلیغات پرداخت به اندازهی کلیک (PPC) گوگل برای نمایش تبلیغات در صفحات جستجوی گوگل و شبکه تبلیغاتی گوگل.
4.بازاریابی محتوا (Content Marketing):
-ایجاد و انتشار محتوای مفید و جذاب برای جذب و نگهداشت مشتریان، افزایش آگاهی برند، و ایجاد ارتباط با مخاطبان.
5.روابط عمومی دیجیتال (Digital PR):
-استفاده از وسایل دیجیتال برای ایجاد روابط با رسانهها، بلاگران، و افراد تأثیرگذار به منظور افزایش نفوذ و شناخت برند.
6.رسانههای اجتماعی (Social Media):
-استفاده از شبکههای اجتماعی برای ارتباط با مشتریان، ارائه محتوای تعاملی، و افزایش شناخت برند.
7.ایمیل مارکتینگ (Email Marketing):
-استفاده از ایمیل برای ارسال پیامهای تبلیغاتی، اطلاعرسانی، و ارتباط با مشتریان.
8.تحلیل دادهها (Data Analytics):
-استفاده از ابزارهای تحلیل داده برای درک عمیقتر از رفتار مشتریان، اندازهگیری عملکرد استراتژیها، و بهبود عملکرد بازاریابی.
هر یک از این روشها و ابزارها میتوانند به تنهایی یا به صورت ترکیبی در یک استراتژی بازاریابی دیجیتال به کار گرفته شوند تا به دستیابی به اهداف بازاریابی مورد نظر کمک کنند.
بازاریابی محتوا
بازاریابی محتوا یک استراتژی بازاریابی دیجیتال است که بر ایجاد و انتشار محتوای مفید، جذاب و ارزشمند برای جذب و نگهداشت مخاطبان تأکید دارد. این رویکرد با استفاده از محتواهای متنوع مانند مقالات، ویدئوها، پستهای وبلاگ، نشریات ایمیلی، اسناد تصویری و غیره، سعی در فراهم کردن اطلاعات مفید و متنوع برای مخاطبان دارد. این محتواها معمولاً بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به محصولات یا خدمات مرتبط با برند یا سازمان متصل میشوند.
مهمترین اهداف بازاریابی محتوا عبارتند از:
1.افزایش شناخت برند:
-با ارائه محتواهای ارزشمند و جذاب، مخاطبان با برند و محصولات آن آشنا میشوند و ارتباط عمیقتری با آن برقرار میکنند.
2.جذب مخاطبین:
-محتوای متنوع و مفید میتواند مخاطبان جدید را به سمت برند جذب کند و افزایش تعداد دنبالکنندگان و بازدیدکنندگان را به دنبال داشته باشد.
3.افزایش انگیزه خرید:
-محتوای تأمینکننده اطلاعات و ارزشمند میتواند انگیزه مخاطبان برای خرید محصولات یا خدمات را افزایش دهد.
4.افزایش تعامل:
-با ارائه محتوای تعاملی و جذاب، افزایش نرخ تعامل و اشتراکگذاری محتوا توسط مخاطبان امکانپذیر است.
5.افزایش رتبهبندی در موتورهای جستجو:
-با استفاده از محتواهای مرتبط و مفید، احتمال رتبهبندی بالاتر در نتایج جستجوی موتورهای جستجو افزایش مییابد.
6.ایجاد ارتباط با مشتریان فعلی:
-ارائه محتواهای مفید و تعاملی به مشتریان فعلی میتواند ارتباطات را تقویت کرده و بازخورد مثبت از آنها را فراهم کند.
برای پیادهسازی استراتژی بازاریابی محتوا، مراحل زیر را میتوان انجام داد:
1.تحلیل مخاطب:
-شناخت دقیق از مخاطبان هدف و نیازها و ترجیحات آنها اولین گام موفقیتآمیز در بازاریابی محتوا است.
2.برنامهریزی محتوا:
-تعیین نوع و فرمت محتوا، تهیه برنامههای محتوا و زمانبندی انتشار از جمله مراحل این مرحله است.
3.تولید محتوا:
-تولید محتواهای متنوع و ارزشمند برای مخاطبان بهصورت منظم و مداوم.
4.انتشار و توزیع محتوا:
-انتشار محتوا در کانالها و رسانههای مختلف مانند وبسایت، شبکههای اجتماعی، وبلاگ و غیره.
5.اندازهگیری و ارزیابی:
-اندازهگیری عملکرد محتوا با استفاده از معیارهایی مانند تعداد بازدید، نرخ تبدیل، و افزایش فعالیت مشتریان.
بازاریابی محتوا به عنوان یکی از روشهای موثر و کارآمد در بازاریابی دیجیتال، به سازمانها کمک میکند تا ارتباطات موثرتری با مخاطبان برقرار کنند و اهداف بازاریابی خود را دستیابی کنند.
نظریه های بازاریابی
نظریههای بازاریابی مجموعهای از مدلها، اصول، و فرضیات است که برای توضیح رفتار بازار، مصرفکنندگان، و فرایندهای بازاریابی توسط افراد و سازمانها ارائه شدهاند. این نظریهها بر اساس تجربیات و تحقیقات در حوزه بازاریابی تشکیل شده و برای سازمانها به عنوان راهنمایی برای تصمیمگیری و اجرای استراتژیهای بازاریابی مورد استفاده قرار میگیرند. در زیر به برخی از معروفترین نظریههای بازاریابی اشاره میکنم:
1.نظریه پذیرش فناوری (Technology Acceptance Model – TAM):
-این نظریه بر این اصل متکی است که مصرفکنندگان در مورد قبول یا رد فناوریهای جدید تصمیم میگیرند. TAM فرآیند پذیرش فناوری را به وسیلهٔ دو متغیر اصلی، یعنی “ارزش ادراکشده” و “آسانی استفاده”، توضیح میدهد.
2.نظریه بازاریابی پنج عاملی (Five Factor Model of Marketing):
-این نظریه بر اساس پنج عامل اصلی، یعنی محصول، قیمت، تبلیغات، مکان، و مشتری (مصرفکننده)، تبیین میشود. این عوامل به عنوان عناصر اصلی میتوانند تأثیر مستقیمی بر رفتار مصرفکنندگان داشته باشند.
3.نظریه بازاریابی انگیزشی (Motivational Marketing Theory):
-این نظریه بر این اصل متکی است که انگیزهها و نیازهای مصرفکنندگان میتوانند تصمیمات خرید آنها را تحت تأثیر قرار دهند. به عبارت دیگر، فهم نیازها، انگیزهها، و هدفهای مصرفکنندگان میتواند در ارتقای اثربخشی استراتژیهای بازاریابی مؤثر باشد.
4.نظریه ارتباطات بازاریابی (Marketing Communications Theory):
-این نظریه بر تأثیر ارتباطات و تبلیغات بر رفتار مصرفکنندگان تمرکز دارد. طراحی و اجرای یک استراتژی ارتباطات بازاریابی موثر میتواند به بهبود شناخت برند، افزایش فروش، و ایجاد ارتباطات مثبت با مصرفکنندگان کمک کند.
5.نظریه تصمیمگیری مصرفکننده (Consumer Decision Making Theory):
-این نظریه بر تأثیر عوامل مختلفی مانند رفتارهای مصرفکننده، نیازها و خواستهها، تجربیات گذشته، و تأثیرات جامعهای بر فرآیند تصمیمگیری مصرفکنندگان تمرکز دارد.
این تنها چند نمونه از نظریههای بازاریابی هستند که در حوزه بازاریابی مورد استفاده قرار میگیرند. هر نظریه بر اساس شرایط و ویژگیهای خاص بازار و مصرفکنندگان، میتواند به سازمانها کمک کند تا استراتژیهای بازاریابی مناسبتری را اجرا کنند.
تجربه مشتری
تجربه مشتری به مجموعهای از تجربیات، احساسات، و انطباقاتی اشاره دارد که یک مشتری در ارتباط با یک برند، محصول، یا خدمات مرتبط با یک سازمان دارد. این تجربه شامل همه آنچه مشتری در هر مرحله از ارتباط با یک برند یا محصول احساس میکند و تجربه میکند، از اولین تماس تا پس از خرید و حتی پشتیبانی پس از فروش.
تجربه مشتری به عنوان یکی از عوامل مهم در موفقیت کسب و کارها و برندها مورد توجه قرار گرفته است. یک تجربه مشتری مثبت میتواند به افزایش رضایت و وفاداری مشتریان، افزایش فروش، و ایجاد ارتباطات مثبت با مشتریان کمک کند.
برای بهبود تجربه مشتری، سازمانها معمولاً از راهکارها و استراتژیهای متعددی استفاده میکنند که شامل موارد زیر میشود:
1.تحلیل و شناخت مشتریان:
-درک نیازها، ترجیحات، و انتظارات مشتریان از محصولات یا خدمات، اولین گام در بهبود تجربه مشتری است.
2.طراحی محصول یا خدمات متمایز و با کیفیت:
-ارائه محصولات و خدماتی با کیفیت، جذاب، و قابل تمایز میتواند به ایجاد یک تجربه مثبت برای مشتریان کمک کند.
3.ارتقاء فرآیندها و خدمات پس از فروش:
-ارائه خدمات پس از فروش مؤثر و دلپذیر میتواند به افزایش رضایت مشتریان و ایجاد ارتباطات مثبت با آنها کمک کند.
4.ارتباطات موثر و پیگیری:
-برقراری ارتباطات مؤثر با مشتریان و پیگیری دقیق از نظرات و بازخوردهای آنها میتواند به بهبود تجربه مشتری کمک کند.
5.استفاده از فناوریهای نوین:
-استفاده از فناوریهای جدید و نوآوریها برای بهبود فرآیندها و ارتقاء تجربه مشتری میتواند موثر باشد.
6.آموزش و آگاهیدهی:
-ارائه آموزشهای مرتبط و اطلاعات کافی به مشتریان درباره استفاده از محصولات یا خدمات میتواند به ایجاد تجربه مثبت کمک کند.
توجه به تجربه مشتری به عنوان یک اولویت در همه مراحل کسب و کار، از تأثیر مثبتی بر موفقیت و پایداری سازمانها و برندها برخوردار است.
مدیریت برند
مدیریت برند یک فرآیند استراتژیک است که به تعیین، توسعه، و حفظ هویت، ارزش، و شناخت یک برند در ذهن مشتریان میپردازد. این فرآیند شامل برنامهریزی، اجرا، و کنترل فعالیتها و تصمیماتی است که به ایجاد یک شناخت قوی و مثبت از برند در بازار کمک میکند و در نهایت به رشد و موفقیت سازمان کمک میکند. مدیریت برند بر اساس موارد زیر صورت میگیرد:
1.شناسایی و تعریف برند:
-این مرحله شامل شناخت و تعیین ویژگیها، ارزشها، و هویت برند است که بر اساس آنها، مشتریان برند را تشخیص میدهند. این هویت برند شامل عناصری مانند مأموریت، ارزشها، نوآوری، و الگوهای طراحی است.
2.استراتژی برند:
-در این مرحله، استراتژیهایی تدوین میشود که بر اساس آنها، برند در بازار متمایز و قابل تشخیص باشد. این شامل استراتژیهای تبلیغاتی، قیمتگذاری، توزیع، و تجربه مشتری میشود.
3.ساختار برند:
-این مرحله شامل ایجاد یک ساختار سازمانی و روابط داخلی و خارجی است که برای پشتیبانی از استراتژیهای برند مورد نیاز است.
4.مدیریت ارتباطات برند:
-این شامل تبلیغات، رویدادها، روابط عمومی، و ارتباطات دیگر است که برای ارتقاء شناخت برند و ایجاد ارتباطات مثبت با مشتریان و جامعه مورد استفاده قرار میگیرد.
5.پایش و ارزیابی عملکرد برند:
-در این مرحله، عملکرد برند و تأثیر استراتژیهای اجرایی بر روی شناخت و وفاداری مشتریان ارزیابی میشود و در صورت لزوم، تصمیمات تصحیحی اعمال میشود.
مدیریت برند یک فرآیند پیچیده و چندگانه است که نیازمند توجه و استراتژیهای موثر است. با استفاده از مدیریت برند، سازمانها میتوانند شناخت برند و ارتباطات مثبت با مشتریان را ایجاد کرده و به دستیابی به اهداف بازاریابی و تجاری خود کمک کنند.